به وقت بازگشت از داروخانه ی خادمی

نیازمندی های ایران| تولیدی و عمده فروشی کفش و کتونی زنانه و مردانه در تهران و اسلامشهر

به وقت بازگشت از داروخانه ی خادمی

۱۵۷ بازديد

فروردین ۹۷ هم رو به پایان رفت. به جرئت میتونم بگم از فروردین چند سال اخیر مفید تر بود برام. سال ۹۷ خیلی درسی طور شروع شد در واقع مجبور بودم. توی این مدت یه کتاب غیر درسی هم خوندم به اسم "دختر شینا" .خاطراتِ "سردار شهید ستار ابراهیمی" هست. از زبان همسرش. کتاب خوبی بود. از خریدش راضی هستم. یکی از چیزهایی که توی این کتاب نظر منو به خودش جلب کرد این بود که چقدر این شهید با وجود اینکه درگیر جنگ بوده و میدیده که جلو چشمهاش شهرها داره بمباران میشه و چقدر از رفیق هاش دارن شهید میشن باز هم روحیه ی شادی داشته. دقیقا از اون ادمهای عبد و وظیفه گرا. در دوران دفاع مقدس مسئولیتهای زیادی داشته اما توی این کتاب روحیه ی شاد این ادم رو میشد دید. میشد فهمید. و اینکه چقدر همسرش زحمت کشیده. برای منی که نه خودم درگیر جنگ بودم و نه حتی اطرافیانم اون قدرها چیزی از جنگ فهمیدن خوندن این کتابها و فهمیدن حال و هوای اون روزا خیلی خوب بود. عجب ادمهای مقاوم و پر تلاشی بودن. اصلا ادمهای راحت طلبی نبودن. اون زمانها حتی برای براورده کردن مایحتاج ابتدایی زندگی مثل نفت با چه سختی هایی رو به رو بودن...خلاصه بگم. کتاب خوبی بود. شمام بخونین:) 

فصل میانترم هاست. هفته ای حداقل یکی دارم. به انضمام تمام تمرینها و شبیه سازی هایی که باید تحویل بدم. به علاوه ی ارائه ای که باید اکی بشه. با این وجود هستن روزهایی که خودتو به در و دیوار میزنی اما انگاری اصلا راه نداره و بهتره کتاب رو بندازی یه گوشه و بزاری چند ساعت همین جوری بگذره... هر کار میکنی انگار این تمرکز پریده قصد بازگشت نداره. 

یه چیز دیگه که الان میخوام بگم اینه که واقعا به طرز وحشتناکی همه چیز گرون شده. شامپوی من ۵۰ تومن بود که به این نتیجه رسیدم بهتره نزنم. بعد از یه مدت دیدم برم همون شامپو رو بزنم به نفعم هست.همون شامپو رو امروز رفتم خریدم ۶۳ هزار تومن. من به این قیمت برای شامپو میگم گرون. واقعا گرون هست. اگر ماهی ۱۰ میلیون تومن سود خالص درامدم(در صورتی که درامدی میداشتم) بود باز هم به شامپوی ۵۰ تومنی و ۶۳ تومنی میگفتم گرون. جدا ادم به فکر فرو میره. 

نمیخوام روضه ای رو بخونم که قطعا همه تون از حفظ هستین. فقط میخوام بگم تحت عنوان یه دانشجو که دستش توی جیب باباش هست واقعا بهم فشار روانی داره وارد میکنه این هزینه ها . گرونی رو دارم احساس میکنم.احساس چیه! دارم میبینم به عینه!  هر ادمی از یه سنی به بعد دوست نداره از خانوادش پول بگیره و این حس مختص اقایون نیست و  اصلا مروبط به جنسیت نیست. فقط کافی هست ادم باشی تا بفهمی قرار نیست زحمت تو خرج تو روی دوش دیگران باشه. خیلی از خانواده ها مثل خانواده ی من در هیچ هزینه ای برای بچه شون کوتاهی نمیکنن و نخواهند کرد ولی این خود ادم هست که از یه جایی به بعد از یه سنی به بعد میگه دیگه بسه! دیگه زشته! عزت نفسش اجازه نمیده پول بگیره! بگذریم.

داشتم میگفتم که گفتن از گرونی مثل خوندن یه توپ دارم قلقلی سرخ و سفید و ابی ِ شده! اینقدر که همه از برن! 

ولی واقعا خداییش اتفاقاتی مثل گرونی دلار و این همه دزدی و و این همه ....بازی که توی دوره ی پرزیدنت(!!!!) رو@ح@ان@ی اتفاق افتاد اگه اقای رئیسی شده بود رئیس جمهور و این اتفاقات رخ میداد یعنی واکنش بعضی ها چی بود؟؟؟؟ یعنی چطوری میخواستن اول دیگران و بعد خودشون رو پاره پاره کنن خدا میدونه!!!

++ممنون از اینکه به غلطهای املایی که دارم گیر نمیدین:)

++میخونمتون. 

یعنی میدونم مترسک رفته. یعنی میدونم صندلی داغ گذاشتین و .....

به وقت بازگشت از داروخانه ی خادمی
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.