۱۶۴ بازديد
و مانند الآن که میآیم تا چندین خط با لبخندی کِشدار بنویسم!
بنویسم از هم حس و حال بودنهایمان،از همفکر و همذهن بودنهایمان،از همدرک و همراه بودنهایمان...
یا اصلا بیام و از تو،من بودن و حتی برعکسش بنویسم!
بیایم و بگویم که شدتِ پُررنگ بودنت را در زندگیام فقط خدا میداند و بس!
بگویم تو صدایت برایم مورفین دارد!
بگویم چشمهایت مرا در کهکشان راهشیری سرگردان و معلق میکند!
بگویم آن چالِ لپهایت همیشه نگاههای مرا سفت بغل میکنند و ذهنم را میاندازند تهِ چالهی گرد و عمقدارشان!
و یا بیایم و از تلپاتیهای عجیب و شدتدارمان که دستِ حسِششمهایمان را از پشت بسته بگویم؟!
بیایم و بگویم و بگویم و بگویم!رفیق!خودت بهتر میدانی منظور چیست! چه حاجت به کِش دادن!؟
درواقع تنها کسی که همیشه دقیق حس و حالهای گاه دوقطبیام را میفهمد تو هستی!
خلاصهترین خلاصهها را بگویم!
تولدت مبارک!
#غزالیـــات
