۳۴۳ بازديد
دیروز روی صندلیِ ١٠٨ توی اتاق ٤٠٤ زیر سومین پنجره نشسته بودمو به احتمالِ غیر واقعی بودنِ همه چیز فکر میکردم، دستام میلرزید و معده ام درد میکرد. جای دو تا سرمِ دیروز ورم کرده بود و نوعی از بنفش شده بود که هنوز اسمی نداره. همه چیز شبیه به انتظارات من بود. دقیق تر یعنی اینکه هیچ صندلی چپ دستی پیدا نکردم!
نوشتن از دیروز سخته.. تو ذهنم هنوز چیزی تموم نشده؛ اما تازه میفهمم کنکور چه بندِ بزرگی دورم بسته بود. هرچند حالا معلقم و نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم اما احساس فعلیم رو با هیچی عوض نمیکنم.
۹۶/۰۴/۱۶


چگونه تولیدی ها و عمده فروشی های کفش و کتونی به صنعت کفش کمک میکنند|پخش عمده کفش زنانه و مردانه
بهترین تولیدی کفش و عمده فروشی کفش در زمان رکود کرونا
کفش یا کتانی برای مدرسه
دم کردن زعفران خوش رنگ تر و خوشبوتر با یخ + روش
اولین مطالب آزمایشی من
سیب زمینی شکم پر با سوسیس چوریزو و پنیر لذیذ + طرز تهیه