یک کوه بزرگ مانعی برای استحمام شما خواهد بود!

نیازمندی های ایران| تولیدی و عمده فروشی کفش و کتونی زنانه و مردانه در تهران و اسلامشهر

یک کوه بزرگ مانعی برای استحمام شما خواهد بود!

۲۲۴ بازديد

وقتهایی که حال من بده، واقعاً بده! یعنی من کوچیکترین سختی به خودم نمیگیرم که بد یا بدتر به نظر برسم! همه چیز به شکل پایان ناپذیر و ابدی ای بد، سخت ، حل نشدنی و بسیار ناامید کننده به نظر میرسه! قبلا در مورد ابعاد افسردگیم حرف زدم، سه سال پیش همین موقع ها و در این پست! یکی از جدی ترین مشکلات افسردگی که توی همون پست هم اشاره کردم، عدم انگیزه کافی برای شروع یا ادامه فعالیت هاست که ممکنه در مراحل شدید به فلج اراده هم برسه! اتفاقی که برای من افتاده، و باز هم میفته! اینکه واقعاً سختمه، همه چیز سختمه! دو هفته است به دوستم قول دادم بهش رزومه ای از خودم برسونم و حتی حوصله ندارم برم طرفش! فرصت های شغلی ای دیده میشن که هر چی برای رسیدن بهشون جون میکنم نمیشه، رزومه رو دیر میفرستم، یا نمیفرستم، یا در نهایت نا امیدی میگم که به دردم نمیخوره، حمام رفتنم باز هم روز به روز عقب میفته! خوابم به شکل وحشتناکی به هم ریخته مثلا تصمیم گرفتنم برای دیدن یک فیلم دو ساعته نزدیک به دو هفته طول میکشه!

یکی از کارهایی که لحظه به لحظه عقب مینداختم، تماس گرفتنم با مدرسه برای تسویه ماه آخر بود! قرار بود نیمی از دریافتی خرداد رو برام بیمه رد کنن و نیمی دیگر رو بریزن به حسابم! و نزدیک به یک هفته از ددلاین پرداخت حقوق این اتفاق نیفتاده بود! هربار خواستم تماس بگیرم دستم به تلفن نمیرسید، انگار کیلومترها دورتر باشه! هربار بهش فکر میکردم تمام تنم میلرزید! استرس میگرفتم، ضربان قلبم بالا میرفت و... انگار بخوای چهارتا اورست روی هم رو توی سی ثانیه صعود کنی! همینقدر سخت و غیرممکن! امروز صبح و در پی یک شب بی خوابی، تصمیم گرفتم از خانم "الف" بپرس چی شد؟ پرسیدم و دیدم جواب داد! گفت از خودش بپرس! استرس گرفتم! همه وجودم لرزید، گفتم شماره رو بده! فرستاد! تماس گرفت و گفتم "خانم س این دریافتی خرداد من رو نریختین"؟ گفت "مگه برای بیمه نیست"؟ گفتم "فقط همین ماه، قرار بود نصفش رو بریزید"! داشت توضیح میداد که نمیدونسته و میگه که خانم "خ" به زودی بریزه، اضطرابم اینقدر بالا بود که به شدت خودم رو کنترل کردم تا لرزش صدام معلوم نشه! خداحافظی و قطع کردیم...

یک ساعت بعد که پیامک واریز بانک اومد انگار یک بار چندین تنی رو از روی دوشم برداشتن!!! انگار چندین زنجیر به شدت خفقان آور رو از دور گردنم باز کردن! به همین شدت و به همین صراحت!

آره! ثانیه های اشخاص "واقعاً" افسرده همینقدر مزخرف، ناراحت کننده، احمقانه و فرسایشی میگذره، درکشون کنیم!

پ.ن 1: یه کاریکاتوری بود، از یک فرد افسرده که دستش رو دراز کرده به سمت تلفن تا کمک بگیره، اما یک وزنه ی بسیار بزرگ و سنگین به پاش وصله که نمیذاره دستش به تلفن برسه! خیلی گشتم که پیداش کنم و نشد، اما افسردگی همینجوریه! دقیقا همینجوری!

پ.ن 2: فیلم Ready Player One (لینک دانلود) رو ببینید! درسته از نفس میفته و به مقداری زیادی تینیجری میشه اما هم سرگرم کننده است و هم به یه عالمه ارجاع بامزه اش میرزه!!!

یک کوه بزرگ مانعی برای استحمام شما خواهد بود!
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.